نوشته شده توسط : پزشک و درمان

معرفی منابع پزشکی در جهان اسلام

مقدمه

تاریخ پزشکی در ایران پس از اسلام با پزشکی اسلامی (یعنی خدمات مسلمین) ممزوج می باشد، منتهی اطباء ایرانی سهم بسیار بزرگی در پزشکی اسلامی دارند و اصولاً نمی توان گفت این دو (یعنی پزشکی ایران و پزشکی اسلامی) از یکدیگر مجزی می باشند.
مکتب پزشکی بزرگ جندی شاپور قبل از اسلام و هم چنین پس از ظهور اسلام تا دوران تمرکز علمی بغداد، (مأئه دوم و سوم هجری قمری) اقتدار و اهمیت خود را از دست نداده وعده زیادی طبیب پرورش داده که نمونه بزرگ آن آل بختیشوع(1) می باشد.
گذشته از آن اصولاً قسمتی مهم از پزشکی اسلامی دنباله مکتب پزشکی جندی شاپور است که اطباء این مکتب (یعنی جندی شاپور) استادان مکتب طبی اسلامی می باشند.
ذکر مطلب بالا از آن نظر بود که معلوم گردد، که استادان مکتب جندی شاپور و آثار آن ها (چه در ایران و چه در سایر قسمت های مفتوحه توسط اعراب) خدمات ذی قیمتی به پزشکی اسلامی نموده اند.

خدمات دانشمندان به پزشکی اسلامی

از طرفی لازمست متذکر گردیم که علاوه بر ایرانیان و شاگردان مکتب جندی شاپور نسطوری ها(2)، حرانی ها (3) ، صابئین (4) و یهودیان (5) نیز در پزشکی اسلامی چه از نظر ترجمه کتب یونانی و نقل آن ها به عربی و یا سریانی و چه از نظر تألیف کتب طبی و چه از بابت پزشکی و ایجاد بیمارستان ها و امثال آن ها دخالت تام داشته اند.

تعالیم اسلامی در پزشکی اسلامی

اما از آن جا که تعالیم پیغمبر اسلام (ص) افراد را برای عمل به خیرات و مبرات و انفاق مال در راه خیر هدایت و ارشاد فرموده، بدین مناسبت پزشکی و پزشکی در تمدن اسلامی پیشرفت فوق العاده داشته است و خوشبختانه نمایندگان بزرگ اسلامی بیشتر ایرانی بوده اند و اینان توانستند در دوران تمدن اسلامی ستارگان قدر اول آسمان دانش پزشکی باشند، بمانند طبری(6) ، رازی (7)، اهوازی (8)، ابن سینا (9) و جرجانی (10) (گرگانی)

طب ان اسلامی و زبان عربی

غلبه عرب بر عجم و اجبار نویسندگان در نگارش کتب و مؤلفات و آثار خود به زبان علمی زمان یعنی عربی (بمانند زبان لاتین در قرون وسطی در اروپا) باعث گردیده که بعضی از تذکره نویسان و مورخین تمدن اسلامی و مخصوصاً پزشکی اسلامی را به حساب عرب بیاورند، و آن را به نام «پزشکی عرب» در کتب خود متذکر گردند، در صورتی که چنین نیست بلکه اکثر علمای تمدن اسلامی به خصوص اطباء اسلامی غیر عرب هستند و بسیاری از ملل و اقوام کشورهای مفتوحه در این امر مهم شرکت داشتند و اگر در مورد پزشکی عرب (که بغلط مصطلح شده) بخواهیم حق مطلب را ادا نماییم، باید بگوییم «پزشکی اسلامی» و همان طور که شاد روان پروفسور ادوارد برون (11) در مقدمه کتاب «پزشکی عرب» بدان اشاره کرده و نام «پزشکی اسلامی» بر آن نهاده است، منتهی باید در این اصطلاح حق همه ملل و اقوام را به مانند ایرانیان و نسطوریان و صابئین و حرانی ها را (چنان که آمد) ادا کرد و غیر از آنان اصولاً می بایست حق خدمات خدمت گذاران تمدن شرق و غرب امپراطوری اسلام را هر کدام علیحده ملحوظ دانست.
اما حقیقت امر آن است که وقتی صحبت از پزشکی اسلامی و یا علوم اسلامی در میان می آید، مقصود و منظور نظرات پزشکی و یا علمی است که در کتب تمدن اسلامی که عموماً به زبان عربی مدون گردیده، در صورتی که در اصل همه آن ها عموماً از دانشمندان یونانی و هندی و بعضاً ایرانی یا تراجم یونانی به سریانی و میراث اسکندرانیان(12) و امثال آنها است منتهی به زبان عربی تدوین شده است.
نکته مهم دیگری که ضمن کلیات پزشکی اسلامی باید در نظر داشت آن که پس از ظهور اسلام و پیشرفت مسلمین و گشودن کشورها و غلبه بر اقوام و ملل، طبیعی است اینان مقهور قوم غالب گردیده و باز طبیعی تر است که قوم غالب کوشیده است زبان خود را در کشورهای مفتوحه رواج دهد، (یا آن که اقوام مغلوب چاره ای جز قبول آن نداشته اند)، اما این امر باعث آن نخواهد شد که تمدن این اقوام علاوه برآن که بر جای باقی مانده، سهل است که مایه تمدن اسلامی گردیده است و با آن که اقوام و کشورهای مفتوحه توسط اعراب در زیر سلطه آنها بودند عده زیادی از آن ها و ساکنان کشورهای مغلوب عقاید ضد عربی داشتند.
در این باره بدون این که راه غلو و مبالغه رفته باشیم چند موضوع بسیار اساسی را در تاریخ پزشکی ایران و اسلام نباید از نظر دور داشت که عبارتند از:
اول حمله قوم غالب یعنی عرب بر سایر کشورها و اطاعت اقوام و ملل مغلوبه از فرماندهان و ولاه منصوبه عرب،
دوم نفوذ زبان عربی بر روی کشورها و نتیجه بر روی اقوام و ملل مغلوبه،
سوم تعالیم و دستورهای قرآن کریم مخصوصاً درباره عمل به خیرات و مبرات و امثال آن ها،
چهارم تمدن و معارف و فرهنگ کشورهای مفتوحه و اثر فوق العاده و کم نظیر این اقوام بر روی تمدن اسلامی که مایه اصلی این تمدن بوده است.
اما واسطه و رابطه ای که اقوام و ملل مغلوبه را با یکدیگر مأنوس و مرتبط داشته، از طرفی دین اسلام و از طرف دیگر زبان عربی بوده و همین وسیله ارتباط دومی یعنی زبان عربی و نگارش کتب باعث گردیده است، که در تمدن اسلامی خدمات همه دانشمندان و علماء را به حساب عرب گذارند، در صورتی که می دانیم در تمدن اسلامی عده زیادی دانشمندان غیر عرب بودند و تعداد علما و دانشمندان عربی الاصل در برابر غیر عرب ناچیز می باشد، مخصوصاً در پزشکی اسلامی باید گفت خدمات ایرانیان و اطباء ایرانی و آثار و یادگارهای این دسته از سایر اقوام و ملل زیادتر بوده و نباید از نظر دور داشت که در دوران خلافت راشدین و بنی امیه و اوائل عباسیان توجه به علوم و بالنتیجه پزشکی بسیار کم بوده، خاصه در دوران خلفای بنی امیه که اصولاً غیر از اقوام عرب و زبان عربی و فصاحت و بلاغت و شعر عربی به امر دیگری توجه نبوده است.
تمام شرح بالا فقط از آن نظر بود که بدون جانبداری موضوع پزشکی و تاریخ آن پس از ظهور اسلام کمی روشن گردد، تا حق خدمت گذاران واقعی ادا شده باشد.

انتقال پزشکی به ممالک اسلامی

در این مقدمه متذکر می گردیم که انتقال علوم از کشوری به کشور دیگر یا از قومی به قوم دیگر قاعده از مرز و سر حدی باید بگذرد.
درباره علم و پزشکی و انتقال آن به ایران باید گفت که منابع دانش طبی یونانی بیشتر از آتن(13) و اسکندریه(14) و از این شهر به خاورمیانه عملی گردید و این تمدن اسکندرانیان می باشد که به مشرق روی آورده است و راه رسیدن علوم و افکار یونانی به خاورمیانه اول دفعه از نویسندگان و دانشمندان مسیحی سریانی بوده و از آن پس عربی زبانان مستقیماً به منابع یونانی دست یافته و تتبعات فراوان در آن ها کردند.
گذشته از آن راه دیگر انتقال علوم طبی از هندوستان بوده است. به شرح ایضاً راه دیگری که به نظر می رسد در انتقال علوم دخالت داشته بلخ (15) (باکتریا) می باشد، اما اصول و مواد اولیه از اسکندریه و یونان است.
منابع دیگری نیز وجود داشته که یکی از آن حران می باشد. در این جا متذکر می گردیم با آن که عرب بر کشورها و گشودن سرزمین ها و تمرکز نیروی عربی در مراکزی به مانند بغداد و دمشق به عمل آمد باز عده ای از اقوام بالاخص ایرانیان مسیری خاص جهت خود انتخاب کرده بودند و آن این که اطاعت حقیقی و باطنی را از این دو مرکز نداشتند، به همین نحو در غرب امپراطوری اسلام یعنی اندلس (16) (اسپانیا) این امر مشاهده می شود.
بنابراین بدیهی است ضمن پزشکی اسلامی حتماً می بایست پزشکی اسلامی در مغرب که دنباله پزشکی اسلامی در شرق است، مورد مطالعه قرار گیرد و این سیر علوم طبی ابتدا در بغداد تمرکز یافته که راه ورود بدان از ایران و سوریه و بلخ و هند می باشد، که از آن به بعد شهرهای دمشق و حلب و قاهره و قرطبه (17) (شهر دانشگاهی بزرگ اندلس) و سمرقند مرکزیت یافته اند.
نکته دیگری که ذکر آن در این مقدمه کمال لزوم را دارد، آن که علوم طبی در تمدن اسلامی عیناً به همان طریق که در یونان بوده در سرزمین های اسلامی به دست مسلمین نرسیده، بلکه در محیط اسلامی با پزشکی ایران و هند اختلاط و امتزاج یافته و به صورت پزشکی اسلامی در آمده است.
میراثی که پزشکان اسلامی از پزشکی یونان و اسکندریه و انطاکیه (18) به دست آوردند، کتاب های بقراط (19) و جالینوس (20) بوده که یا مستقیماً به عربی و یا غیر مستقیم از یونانی به سریانی و سپس به عربی برگردانده شده است و پس از انتقادات کامل از آن کتب، اطباء مسلمان از استادانشان جدا گردیه و شخصاً انتقادات بسیار اساسی بر آنان گرفته که در این کار پزشکانی ایرانی سهمی کم نظیر دارند و این دوره همان است که به دوره تألیف نامیده می شود و همین دوره می باشد که راه تحقیق و تتبع را برای اطباء و دانشمندان آتی بازگردانیده است.
در خاتمه این مقدمه متذکر می گردیم که در دوران ساسانیان مکتب و بیمارستان جندی شاپور در این شهر تأسیس گردید که مرکز بزرگ علمی و طبی آن دوران می باشد. در این مرکز بزرگ گذشته از تعلیم فلسفه و حکمت و بعضی علوم دیگر علم پزشکی رونقی به سزا داشته و همان طور که تذکر داده شد، پزشکی این مکتب مخلوطی از پزشکی ایران و یونان و هند بوده که از جمع آن ها مکتب و بیمارستان جندی شاپور تشکیل گردیده است.

مراکز علمی و طبی قبل از بغداد

قبل از طلوع اسلام در دنیای آن روزی چهار مرکز مهم طبی وجود داشت که خدمات ذی قیمتی به عالم پزشکی کرده و نمایندگان دانشمند و کتب و آثار معتبره ای از خود به یادگار گذارده اند و چنان که ضمن تاریخ پزشکی ایران قبل از اسلام متذکر گردیدیم مراکز علمی و طبی آن دوران قبل از بغداد متعدد بوده که مهم ترین آن ها عبارتند از مرکز علمی اسکندریه در مصر و مرکز علمی شام و قسمت های شمالی بین النهرین و مرکز بزرگ علمی چندی شاپور یا بهتر بیان داریم، دانشگاه بزرگ جندی شاپور در ایران و آخرین آن ها مراکز علمی و طبی هندوستان بوده که هر یک از این مراکز بزرگ علمی به نحوی در تاریخ پزشکی ایران از خود اثری به یاد گذارده است.
باز اضافه می کنیم که هر یک از مکاتب و مراکز علمی و طبی فوق الذکر اختصاصاتی داشته که از نظر تاریخ پزشکی نقش مخصوصی ایفا کرده و تا این عوامل توضیح داده نشود تاریخ پزشکی در ایران و اسلام روشن نخواهد شد.

پی نوشت ها :

1. آل بختیشوع - شرح آن بعداً بیاید.
2. نسطوریان یا نساطره (Nestoriens) عده از دانشمندان تابع نسطوریوس (Nestorius) بطریک بزرگ قسطنطنیه بوده که خدمات ذیقیمتی در انتقال علوم یونانی به خاورمیانه نموده اند. (شرح مفصل آن بعد می آید).
3. حرانیان (حرانی ها) منسوب به شهر حران می باشد. نام قدیم حران کرائه (Carrhae) می باشد این شهر در قدیم بسیار معتبر بوده ولی اکنون جز خرابه هایی چیزی از آن باقی نیست. در جوار خرابه های آن دهی به نام هران در جنوب ترکیه در شهرستان اورفا می باشد.
4. صابئین، نام فرقه و دسته ای دینی بوده که به نام های مغتسله، ماندانی و نصوری که در قرآن کریم نیز به نام صابئین آمده است. (بعداً شرح آن ها خواهد آمد).
شهر «رها» و «حران» و «رأس العین» از مراکز صابئین بوده است. دین صابئین که به صورت یک عرفان مسیحی بوده در شامات و عراق و بابل انتشار داشته است.
5. یهودیان سهم بزرگی در پزشکی اسلامی و ترجمه و تألیف کتب طبی در تمدن اسلامی داشتند. اینان بیشتر در سرزمین مصر و شمال افریقا (تونس، الجزیره، مراکش) و اندلس (اسپانیا) خدمت کره و شهرت یافته اند. اغلب پزشکان یهودی در پزشکی و فلسفه دستی به سزا و عموماً مجالس درس و بحث داشتند.
اولین طبیب یهودی به نام اسحق بن عمران الاسرائیلی (در دولت زیاده الله سوم 290هـ.ق 902م. ) در قیروان به پزشکی مشغول بود و مدتی نیز پزشکی دربار زیاده الله سوم را داشت.
وی کتب چندی از یونانی به عبری ترجمه کرده از آثار وی کتابی است به نام «دلیل الاطباء» که به عربی بوده و بعداً برای اولین بار این کتاب طبی توسط قسطنیطین آفریقایی (Constantin L'africain) متوفی به سال 479هـ . ق مطابق 1087 میلادی به لاتین بر گردانده شده است.
غیر از او بسیاری از اطباء یهودی مخصوصاً در مغرب به مانند : «ابو عمران موسی بن میمون اسرائیلی، و ابن بکلارش یونس بن اسحق (یا یوسف بن اسحق) اسرائیلی قرطبی صاحب کتاب «المفردات فی الطب یا مفردات ابن بکلارش» خدماتی ارزنده به پزشکی اسلامی نموده اند.
6. علی بن ربن طبری یا علی بن زیل یا علی بن سهل یا علی بن سهل بن ربان طبیب بزرگ ایرانی.
7. رازی طبیب و شیمیست و فیلسوف نامدار ایرانی.
8.علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجانی طبیب بزرگ ایرانی.
9. شیخ رئیس حسین بن عبدالله بن سینا طبیب و فیلسوف بزرگ ایرانی.
10. زین الدین سید اسماعیل گرگانی طبیب بزرگ ایرانی.
(شرح همه آن ها بعداً بیاید).
11. پرفسور ادوارد برون (Prof. E. G. Browne) مستشرق بزرگ انگلیسی (1926 -1862 میلادی).
12. سریانی ها شرح آن بعداً می آید.
13. اسکندرانی یا اسکندری و اسکندریه ای منصوب به اسکندریه می باشد که عده زیادی دانشمند و طبیب بدین اسم در تاریخ پزشکی دیده می شود که همه جزو مکتب اسکندریه (Alexandrie ) می باشند.
14. آتن (Athenes) پایتخت کشور یونان.
15. اسکندریه (Alexandrie) واقع در کشور مصر کنونی در ساحل مدیترانه که اسکندر مقدونی آن را تأسیس نمود (323 ق.م).
16. بلخ یا باکتریا [باختر، (Bacteria)] شهر واقع در آسیای مرکزی.
17. اندلس ایالت جنوبی کنونی اسپانیا (Andalousie) که در آن مراکز بزرگ علمی به مانند قرطبه (Cordoba Cordoue) و غرناطه (Granada ' Grenade) و امثال آن ها در دوران خلافت خلفای اموی اندلس داشته است.
18. انطاکیه (Antioche) شهر واقع در ساحل شرقی مدیترانه در سر حد بین سوریه و آسیای صغیر که سابقاً جزو سوریه بوده ولی اکنون جزو کشور ترکیه است.
19. بقراط یا ابقراط طبیب بزرگ یونانی (Hippocrate).
20. جالینوس - (Galien ' Galen) شرح آن بعداً به تفصیل خواهد آمد.

منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.



:: برچسب‌ها: منابع , پزشکی , جهان اسلام , ,
:: بازدید از این مطلب : 75
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 ارديبهشت 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

به برکت تعالیم اسلامى مسلمانان به توفیقات بزرگى در علم طب، ترجمه و تألیف متون پزشکى دست یافتند. تلاش‌های علمی ‌‌آنان در این عرصه از سویی موجب ماندگاری آثار گذشتگان و از سوی دیگر باعث توسعه دانش پزشکی در شاخه‌های مختلف شد. چنانچه نگاه منصفانه به تاریخ تمدن بشری نشان می‌‌دهد پیشرفت غربیان در عرصه پزشکی در دوره‌های بعدی به شدت مرهون آثار طبی مسلمانان است و اگر چه مع‌الاسف دوران رنسانس غرب و توجه آنان به تحصیل دانش‌های مختلف من جمله پزشکی، مصادف شد با دوران رکود تمدن اسلامی، اما سهم زیاد مسلمانان در تاریخ طب روشن‌تر از آن است که بتوان آن را انکار نمود.

اهمیت علم طب درتعالیم اسلامی

نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی‌‌ نشان می‌‌دهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی‌‌ هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق می‌‌گردیده است.[۱] بی‌شک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی‌ ‌اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۲] و پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیه‌های طبی آن‌ها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری می‌‌نمودند. شاهد این مدعا کتاب‌های روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضا است.[۳]

آغاز تاریخ طب مسلمانان با ترجمه کتب طب یونانی و هندی

علم طب در دوره اسلامی‌‌ با ترجمه کتاب‌های یونانی و هندی در این رشته آغاز شد. جندی شاپور از اولین مراکز علمی ‌‌مسلمانان است که طرفدار ترجمه کتب پزشکی یونانی و احتمالا سنسکریت بود.[۴]

شهر «جندي‌ شاپور» را شاپور اول‌ ساساني‌ (241-272 م‌) به‌ هم‌ چشمي‌ «انطاكيه‌» كه‌ از بلاد رومي‌ محسوب‌ مي‌شد، در اهواز ساخت‌. بعداً انوشيروان‌ (531-579 م‌) كه‌ خود پادشاهي‌ عالم‌ و حكيم‌ بود، در آن‌ شهر مدرسه‌ و بيمارستان‌ عظيم‌ و نامدار «جندي‌ شاپور» را تأسيس‌ كرد كه‌ هم‌ مدرسه‌ و مركز تحصيل‌ طب و فلسفه‌ بود و هم‌ بيمارستان‌ و دارالشفاي‌ مريضاني‌ كه‌ بدان‌ جا رجوع‌ مي‌كردند. قسمتي‌ از استادان‌ بزرگش‌ مسيحي‌ نسطوري‌ مذهب‌ بودند كه‌ پس‌ از بسته‌شدن‌ مدارس‌ فلسفي‌ يوناني‌ به‌ فرمان‌ امپراطور روم‌، از «رُها» و ديگر مراكز علمي‌ و فلسفي‌ گريخته‌ بودند. انوشيروان‌ از وجود آن‌ها براي‌ تأسيس‌ مدرسه‌ي‌ جندي‌ شاپور استفاده‌ كرد و به‌ علاوه‌ جمعي‌ از مسيحيان‌ يعقوبي‌ مذهب‌ را نيز در آن‌ مدرسه‌ به‌ كار واداشت‌.[۵]

اساتيد علمي‌ و طبي‌ جندي‌ شاپور هر كدام‌ كه‌ پس‌ از انقراض‌ دولت‌ ساساني‌ و تشكيل‌ دولت‌ اسلام‌ باقي‌ بودند عموماً داخل‌ حوزه‌ي‌ اسلام‌ شدند و چه‌ از طريق‌ تعليم‌ و ترجمه‌ي‌ كتب‌ علمي‌ و چه‌ از طريق‌ طبابت‌ و عمل‌ پزشكي‌ در خدمت‌ خلفا و وزراء و اعيان‌ اسلامي‌ خدمت‌ مي‌كردند.[۶] به نظر دکتر علی‌اکبر ولایتی در کتاب "پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی" توجه و علاقه‌مندی به آثار علمی‌‌ و پزشکی فرهنگ‌های کهن‌تر به ویژه یونانی در دوران خلافت عباسی به تشویق این پزشکان مسیحی درباری بود که به زبان یونانی و سریانی می‌‌خواندند یا سخن می‌‌گفتند.[۷]

در کتاب طب و طبیب و تشریح نوشته علامه بزرگوار حسن زاده آملی به نقل از کتاب پزشکی نامه میرزا علی‌اکبر طبیب کرمانی آمده است: «در زمان ملوک بنی‌امیه و بنی‌عباس بعضی از اطبای یهود و نصارا از قبیل جویه یهودی و بختیشوع نصرانی را استخدام کردند و ترویج این فن شریف را می‌‌نمودند. هارون رشید و پسرش مامون را در طلب علوم فلسفه و طبیه رغبتی تمام بود، و مامون را بیشتر؛ چنان که از اطراف و اکناف عالم حکم به جمع آوری علماء و اصحاب معارف را می‌‌کرد و آن‌ها را بسیار گرامی‌‌ می‌‌داشت و کمال جدَ و جهد را در ترجمه کتب فلاسفه یونانی به زبان عربی می‌‌داشت. و مترجمینی که بر آن‌ها اعتماد بسیار می‌‌نمود چهار نفر بودند: حنین بن اسحاق عبادی، و یعقوب بن اسحاق کندی، و ثابت بن قره حرانی، و علم بن فرجان طبری. و مولفات فیثاغورس و افلاطون و ارسطاطالیس و بقراط و جالینوس را از زبان یونانی به زبان عربی ترجمه نمودند. و همچنین عبدالرحمن اموی ملقب به ناصر در اندلس نیز در ترجمه این علوم به نهایت راغب بود».[۸]

در بین این‌ها حنین بن اسحاق جایگاه ویژه‌ای در ترجمه کتب طبی دارد. حنین ده سال پیش از مرگش نوشت که فقط از آثار جالینوس 95 اثر را به سُریانی و 34 اثر را به عربی برگردانده است.[۹]

سهم مسلمان در پیشرفت طب [۱۰]

شكى نيست كه كلى ‌ترين دانسته‌ هاى نظرى پزشكى به ‌ويژه از راه ترجمه آثار دانشمندان يونانى و از همه مهم‌تر بقراط و جالينوس به دست مسلمانان رسيد. اما بسيارى از مسائلى كه پزشكان مسلمان در خصوص بيماران خود با آن روبه‌‌رو بودند، به سرزمينهاى اسلامى و شرايط خاص آن اختصاص داشت كه در نوشته‌هاى يونانى از آن ذكرى به ميان نيامده بود. بديهى است كه به صرف عدم ذكر اين موارد در آثار پيشينيان، پزشكان اسلامى نمى‌ توانستند به آنها بى ‌اعتنا باشند. بنابراين، رويكردى ويژه درباره اين موارد پديد آمد.

بيماري هايى كه در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسيار بيشتر از آن چيزى است كه در آثار جالينوس، بقراط و ديگر پزشكان يونانى آمده است. يكى ديگر از نكات مهم و برجسته در تاريخ پزشكى اسلامى، كتاب قانون ابن‌سينا است. در همه دوران پزشكى غرب، هيچ كتابى كه چنين جامع و مانع و دانشنامه‌ گونه مبادى و موضوعات پزشكى را دربرگرفته باشد، به‌ وجود نيامده بود. بى‌ دليل نبود كه قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت، و به‌عنوان كتاب درسى در دانشكده‌ هاى پزشكى تدريس شد.[۱۱] اما نوآورى در حيطه پزشكى اسلامى در اين حد نيز متوقف نماند.

مهم‌ترين دستاوردهاى پزشكى اسلامى هنگامى به‌وجود آمد كه چندتن از پزشكان اسلامى توجه خود را به ناهماهنگى آراى جالينوس با آنچه خود بر اثر تجربه به دست آورده بودند منعكس كردند. يكى از نخستين ايرادهاى دانشمندان اسلامى بر جالينوس را ابونصر فارابى مطرح كرد. او در رساله خود با عنوان «الرد على الجالينوس فيما نقض على ارسطاطاليس لأعضاء الانسان» به طور كلى ترتيب ساختارى اعضاى بدن انسان را بين آراى جالينوس و ارسطو مقايسه كرده و با توجه به آراى خود، حق را به ارسطو داده است. احتمالًا اين نگرش فارابى منشأ همان انتقادهايى شد كه پس از او ابن‌سينا از جالينوس مطرح كرد. رازى نيز در مقام پزشكى بزرگ، جامع‌نگر و صاحب‌نظر، به آراى جالينوس در پزشكى ايرادهايى مهم وارد كرد. مهم‌ترين نقد رازى بر آراى جالينوس هنگام طرح ديدگاههاى خود درباره ديدن، شنيدن و رسيدن پرتوهاى نورى از جسم به چشم ارائه شده است. رازى فرايند ديدن را درست برعكس آراى جالينوس بسته به پرتوهايى مى‌دانست كه به چشم مى‌رسند نه آن گونه كه جالينوس گفته بود با پرتوهايى كه از چشم ساطع مى‌شود.

در ادامه اين انتقاد، ابن‌سينا نوشته‌هاى جالينوس در اين زمينه را مشتى نوشته‌هاى آشكارا مهمل ناميد. اما مهم‌ترين نقد آراى پزشكى جالينوس را در جهان اسلامى، كه مايه شهرت و افتخار براى پزشكى اسلامى به‌شمار مى‌رود، ابن نفیس دمشقى، پزشك سده ششم هجرى، مطرح كرد. ابن‌نفيس پزشكى تجربه‌گرا و اهل نظر بود كه يكى از بزرگ‌ترين كشفيات پزشكى اسلامى را صورت داد. از اين رو او در قرون گذشته بين نويسندگان اسلامى به جالينوس عرب (اسلامى)، همان لقبى كه در مراجع مختلف به رازى نيز داده‌اند، مشهور شده است. ابن‌نفيس در دو اثرش، شرح تشريح قانون، شرحى كه بر كتابهاى اول تا سوم قانون نوشته شده است، و شرح قانون، شرحى كه به طور كلى بر موضوعات طرح‌ شده در قانون نوشته، كشف خود موسوم به گردش ريوى خون را شرح داده است. تنها در سده نوزدهم بود كه دانش جديد با اين كشف مهم ابن‌نفيس آشنا شد.

بر اساس نظر جالينوس در مورد گردش خون، خون از راه شريان وارد بطن راست قلب شده و از راه منافذى كه بين بطنهاى راست و چپ قلب وجود دارد به بطن چپ وارد شده و در بدن مى‌چرخيده است، اما ابن‌نفيس نوشت كه خون از بطن راست و از راه وريد به ريه رفته و پس از آنكه در وريد با هوا آميخته شد از راه وريدى ديگر به بطن چپ رفته و از آنجا در سراسر بدن پخش مى‌شود. بى‌شك، ابن‌نفيس اين اطلاعات را از راه تشريح بدن انسان به دست آورده است. اين كشف او سه سده پيش از آنكه ميگل سروتو، پزشك ايتاليايى، آن را شرح دهد، به طور آشكار و روشن توضيح داده شد. بنابراين، لازم است در انتساب اين كشف به سروتو ترديد كرد. حتى درباره اين موضوع كه سروتو از راه ترجمه‌هاى لاتين آثار پزشكى اسلامى با آراى ابن‌نفيس آشنا شده يا اينكه خود به توارد، اين موضوع را دوباره كشف كرده، بحثهاى بسيارى در تاريخ پزشكى جهان پيش آمده است.

با كنار هم قراردادن آراى ابن‌نفيس، فارابى، ابن‌سينا و چند پزشك ديگر نشان مى‌دهد پزشكى اسلامى بسيار جدى به‌دنبال طرح مدلى غيرجالينوسى از پزشكى بوده است.[۱۲]

در شاخه‌هاى علوم وابسته به پزشكى، مهم‌ترين سهم در ارائه پژوهشهاى اصيل و مبتكرانه متعلق به چشم پزشكى است. چشم‌پزشكان اسلامى افزون بر بسط آراى پزشكان و چشم‌پزشكان يونانى در مورد بيماريهاى چشم و راههاى درمان آنها، خود بيماريهاى متعددى را شناسايى و راههاى درمان آنها را ارائه كردند. انواع جراحيهاى چشم، برداشتن آب مرواريد با بيرون كشيدن مايع جمع‌شده از قرنيه و طرح انواع داروهاى گياهى، معدنى و حيوانى براى چشم ازجمله اين نوآوريهاست. از بين چشم پزشكان اسلامى نيز سهم دو تن بيش از همه چشم‌گير است، يكى حنين‌ بن اسحاق، مؤلف العشر مقالات فى العين و ديگرى على‌بن عيسى مؤلف تذكرةالكحالين. هر كدام از اين دو كتاب منشأ نوآوريهاى بسيارى در زمينه چشم‌ پزشكى شد و نويسندگان آنها در زمره بزرگ‌ترين چشم پزشكان اسلامى درآمدند. بايد اذعان كرد اروپا تنها پس از گذشت هفت سده از رواج چشم پزشكى در اسلام توانست از مجموعه دانسته‌هاى چشم پزشكان اسلامى گذر كند.

در زمينه گياه‌شناسى و گياه‌داروشناسى نيز وضع كمابيش به همين گونه است. مهم‌ترين اثر يونانى كه در اين زمينه به دست گياه‌شناسان اسلامى رسيد، كتاب الحشائش، نوشته ديوسكوريدس، نويسنده اهل آسياى صغير در سده اول ميلادى بود. اين كتاب به قلم حنين‌بن اسحاق و چند تن ديگر از مترجمان نهضت ترجمه به عربى ترجمه شد. در سراسر اين كتاب، تقريباً خواص دارويى پانصد گياه مطرح شده است، در حالى‌كه تنها در بخش مربوط به گياهان دارويى كتاب الحاوى نوشته رازى تقريباً خواص دارويى هفتصد گياه بررسى شده است. اين تعداد در ديگر اثر مهم گياه‌شناسى اسلامى، كه نشانه بسيار مهم آشنايى پزشكان اسلامى با داروشناسى است، يعنى كتاب الجامع لمفردات الادوية و الاغذية، نوشته ابن‌بيطار به 1400 فقره رسيده است؛ يعنى نزديك به سه برابر بيش از آنچه در كتاب ديوسكوريدس ذكر شده است. اين گسترش سريع و بى‌سابقه در شمار گياهان، نشان مى‌ دهد پزشكان و داروشناسان و البته گياه‌شناسان اسلامى بسيار بيش از آنچه پيرو ديوسكوريدس به‌شمار آيند، خود به‌ دنبال نوآورى و شناسايى خواص دارويى گياهان بوده‌اند.[۱۳]

تالیفات برجسته مسلمانان در طب

تعداد زیاد آثار طبی مسلمانان به خودی خود نشان از اهتمام بلیغ آنان بدین دانش دارد. آقای حسن منتصب مجابی در کتاب کتابشناسی طب سنتی دانشمندان شیعه، 850 اثر، تنها از آثار دانشمندان شیعه را معرفی نموده‌اند. ضمن این که منبع ایشان مطابق با اظهار خودشان موسوعه کتابشناسی الذریعه نوشته شیخ آقا بزرگ تهرانی است[۱۴] و با این وصف بایستی آثار شیعه در این رشته بسیار بیش از آنی باشد که در این کتاب گزارش شده چرا که شیخ آقا بزرگ گرچه سعی بلیغی در استعلام کتاب‌های موجود تا زمان خود و نیز ذکر کتاب‌ها در آثار دیگران نمود ولی دستیابی به مشخصات تمامی ‌‌آثار نوشته در دانشی که پیشینه‌ای به اندازه طول حیات اسلام دارد آن هم برای یک نفر عملا غیرممکن است.

آنچه ما در اینجا به معرفی آن‌ها می‌‌پردازیم چند نمونه از آثار برجسته مسلمانان در دانش طب است.[۱۵]

العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م 264 ه):

این کتاب قدیمی‌‌ترین کتاب در چشم پزشکی است که اکنون در دست است. مولف این کتاب قریب دو قرن قبل از شیخ الرئیس می‌‌زیست. این کتاب بسیار مغتنم را دکتر ماکس مایر هوف (Max Meyerhof) به انگلیسی ترجمه کرده است که اصل و ترجمه با مقدمه‌ای بسیار سودمند در معرفی چند رساله و کتاب قدماء در «طب العیون» - یعنی چشم پزشکی - در سال 1927 م بسیار مرغوب و مطلوب به طبع رسیده است.[۱۶]

المسائل فی الطب للمتعلمین:

این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است. یکی از شاگردان حنین، خواهرزاده‌اش به نام جبیش اعسم برخی مطالب مهم بر کتاب مسائل حنین افزوده است و شیخ عبدالرحمن نیشابوری شرح مبسوطی بر آن نوشته و از کتب عمده طب بشمار می‌‌آید.[۱۷] این کتاب با تحقیق محمد أبوریان، مرسی محمد عرب و جلال محمد موسی، توسط دارالکتاب المصری، دارالکتاب اللبنانی در سال 1978 م به چاپ رسیده است.[۱۸]

فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم):

اين‌ كتاب‌ يك‌ دوره كامل‌ طب‌ و درمان‌ و بهداشت‌ را در بردارد و چون‌ از نخستين‌ كتاب‌هاي‌ طبى‌ اسلامى‌ است‌، نظرات‌ قدما نيز در آن‌ منعكس‌ است‌. ابن‌ ربن‌ در تأليفات‌ اين‌ كتاب‌ از آثار بقراط، جالينوس‌، ارسطو، يوحنا برماسويه‌، حنين‌ بن‌ اسحاق‌ و رساله‌هاي‌ هندي‌ و ديگر آثار گذشتگان‌ سود جسته‌ است‌. بخشى‌ از آن‌ نيز به‌ طب‌ هندي‌ اختصاص‌ دارد و تنها كتاب‌ از پيشينيان‌ است‌ كه‌ در طب‌ هندي‌ به‌ تفصيل‌ بحث‌ كرده‌ است‌. فردوس‌ الحكمة يكى‌ از كتب‌ معانى‌ و آغازين‌ طبى‌ در تمدن‌ اسلامى‌ است‌ كه‌ شيوه‌ی آن‌ مورد استفاده متأخران‌ قرار گرفته‌ است‌، چنان كه‌ هر يك‌ از آنان‌ به‌ مناسبتى‌ در آثار خود از آن‌ نام‌ برده‌اند: رازي‌ در الحاوي‌، قلانسى‌ در اقراباذين‌، ابن‌ بيطار در جامع‌ المفردات‌ الادوية والاغذية.

فردوس‌ الحكمة با مقدمه‌اي‌ بسيار عالمانه‌ از روي‌ نسخ‌ برلين‌، بريتانيا و گوتا توسط محمد زبير صديقى‌ در 1928 م‌ در برلين‌ چاپ‌ شده‌ و هم‌ اكنون‌ در دسترس‌ است‌. ابن‌ ربن‌ خود آن‌ را به‌ سريانى‌ نيز ترجمه‌ كرده‌ بوده‌ است‌.[۱۹]

الحاوي الكبير في الطب تالیف زکریای رازی (م 320):

این کتاب را «الجامع الحاصر لصناعه الطب» و «الجامع الكبير» و «الجامع» نيز نامند.[۲۰] این کتاب يك دوره كامل علم طب تا دوران زکریای رازی است كه در آن علاوه بر استفاده از نظریه‌ها، تجارب و تالیفات پزشکان قبل از خود به خصوص بقراط، دیسقوریدوس و جالینوس کلیه تجارب شخصی و بالینی خود را که در مدت طبابت در بغداد و ری کسب کرده بود به نگارش درآورده و همراه با شرح بیماری‌ها درباره آن‌ها اظهارنظر کرده است. اين كتاب دايره‌المعارف طبي است كه در آن از كليه شاخه‌هاي طب و اصول تداوي و بهداشت و بيماري شناسي و داروشناسي و اخلاق پزشکی بحث شده است.[۲۱]

این کتاب را بعد از مرگ وی خواهر رازی و برخی از شاگردانش به دستور ابن عمید وزیر از روی مطالب متفرقه او در علم طب و تعلیقاتش گردآوری نموده و مطابق با ترتیب کتاب‌های طبی تنظیم نمودند.[۲۲]

كتاب الحاوي شامل بیست و شش جلد می‌‌باشد و اکنون نسخ خطي متعدد آن در كتابخانه‌هاي معتبر عالم مانند كتابخانه ترجمه آكسفورد و كمبريج انگلستان و كتابخانه اسكوريال و كتابخانه موزه بريتانيا، كتابخانه مونيخ (استانبول) و كتابخانه سليمانيه (اسپانيا) و كتابخانه سليم آقا و كتابخانه شهيد علي پاشا (استانبول) و كتابخانه موصل و کتابخانه هندوستان و کتابخانه آستان قدس رضوي و كتابخانه مدرس و كتابخانه ملك در تهران موجود است.[۲۳]

کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م 384 هـ):

این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است که اهوازی آن را برای ملک دیلمی؛ عضدالدوله نوشت و به همین خاطر به طب الملکی نیز شهرت یافته است. این دانشنامه پزشکی، از نظم و ترتیبی عالی برخوردار است. لوسين لكلر نويسنده معروف تاريخ طب (چاپ پاريس 1876 م) كه تعدادي از كتب طبي قديمي را مورد مطالعه قرار داده چنين معتقد است كه: "مولف كتاب ملكي با جرات توانسته است آنچه را كه يوناني‌ها نتوانسته‌اند كشف كنند، بدست آورد و دنباله كار آنان را تعقيب و در كتاب خود جميع معلومات طبي را جمع آوري نمايد.

وي معتقد است كه: كتاب ملكي با حاوي رازي قابل مقايسه نيست چرا كه حاوي رازي ملخصي از جميع معلومات قديم و جديد مربوط به علم طب تا آن زمان را شامل مي‌باشد، در صورتي كه طب در كتاب ملكي به طور خاص و جامع بيان شده است، به اين معني كه تمام قسمت‌هاي اين كتاب منظم و جميع معلومات و گفته‌هايي را كه از سايرين اقتباس نموده به طور كامل انتقاد نموده است".[۲۴]

كتاب ملكي مشتمل بر دو قسمت است: قسمت اول در طب نظري و قسمت دوم در طب عملي و هر كدام از اين قسمت‌ها مشتمل بر ده مقاله و جمعاً تمام كتاب بيست مقاله است.[۲۵]

قانون ابن سینا (م 428):

قانون را باید ترکیبی علمی ‌‌از تجارب بالینی بوعلی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی دانست. کتاب مذکور را بزرگترین سند پزشکی جالینوسی می‌‌دانند، ولی مسائل نظری ارسطویی بر این اثر ارزشمند مسلط است. بوعلی در تشریح به ارسطو استناد می‌‌کرد. وی مبانی کلی طب را بر پایه‌ی آرای جالینوس و دارو گیاه‌شناسی‌اش را بر اساس نوشته‌های دیوسکوریوس (دارو گیاه‌شناس نامدار یونانی در قرن نخست میلادی) توضیح داده است. بوعلی به طب نظری و عملی نظر داشته است.[۲۶]

پس از بیداری غرب به دنبال جنگ‌های صلیبی طب منحصر به طب ابن سینا بود و کتاب قانون وی را در تمام مدارس تدریس می‌‌کردند و به زبان لاتینی شرح‌های بسیاری بر آن نوشتند.[۲۷] ترجمه لاتینی قانون در اروپا مکرر چاپ شد. چنانچه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت.[۲۸]

ذخیره خوارزمشاهی:

كتاب ذخيره از مشروحترين كتب طبي پارسي است كه مولف آن سيد اسماعيل جرجاني (م 531) پس از قريب پنج قرن كه بيشتر مؤلفات طبي به تازي بوده، به پارسي تاليف نموده است.[۲۹]

جرجانی خود در مقدمه کتابش در مورد جامعیت آن می‌‌گوید: "و هر کتابی را که اندر هر علمی ‌‌کرده‌اند، فایده‌ای و خاصیتی دیگر است و خاصیت این کتاب تمامی ‌‌است از بهر آن که قصد کرده آمده است تا اندر هر بابی آن چه طبیب را اندر آن باب بباید دانستن از علم و عمل به تمامی‌‌ یاد کرده، آید و معلوم است که بر این نسق هیچ کتابی موجود نیست و اگر چه اندر علم طب بسیار کتاب‌های بزرگ کرده‌اند، لکن هیچ کتابی نیست که طبیب از آن کتاب به کتاب‌های دیگر مستغنی گردد...".[۳۰]

این کتاب در ده بخش با موضوعاتی همچون: تعریف طب، شناخت امزجه، احوال تن، حفظ الصحه، شناخت امراض، تب و اقسام آن، علاج بیماری‌ها، پوست و زیبایی، زهرها و پادزهرها و دارو گیاه‌شناسی و غیره تنظیم شده است.

پانویس ها:

    1. روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون، جلد دوم، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، ص 140.
    2. عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْيَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (بحارالانوار، ج 1، ابواب العلم، باب 6: العلوم التي أمر الناس بتحصيلها و ينفعهم، حدیث 52)
    3. بنگرید: نگارش احادیث طبی، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، شماره 17 و 18.
    4. پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، ص 188.
    5. تاريخ‌ علوم‌ اسلامي‌، به‌ روايت‌ استاد همايي‌، تهران‌، نشر هما، 1363.
    6. تاريخ‌ علوم‌ اسلامي‌، به‌ روايت‌ استاد همايي‌، تهران‌، نشر هما، 1363.
    7. پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، ص 188.
    8. طب و طبیب و تشریح، حسن حسن‌زاده آملی، نشر الف لام میم، چاپ اول، 1381، ص 61.
    9. پزشکی، دانشنامه جهان اسلام.
    10. فرهنگ و تمدن اسلامى، علی اکبر ولایتی، ص 45 تا 47
    11. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 4، ذيل «ابن‌سينا»
    12. همان، ج 5، ذيل «ابن‌نفيس» (سيد صادق سجادى)
    13. ابوريحان بيرونى، الصيدنه، كراچى، 1973، ص 15-/ 3، 21، 126-/ 125
    14. متون طب شیعه در تاریخ پزشکی، حسن منتصب مجابی؛ فصلنامه کتاب، شماره 49، بهار 81.
    15. در سال‌های اخیر در مجامع پزشکی کشورهای مختلف رویکرد دوباره و روزافزونی بدین آثار شده است برخی کتاب‌های مشهور طب قدیم هر از چندگاهی ترجمه جدید یا چاپ مجدد می‌‌شود و پاره‌ای از نسخه‌های خطی آثاری که تاکنون مورد توجه قرار نگرقته بود تصحیح و چاپ می‌‌گردند. برای اطلاع از این فهرست این کارهای ارزنده بنگرید: آشنایی با کتابنامه جامع طب اسلامی، حسین آشوری، پژوهش و حوزه، بهار و تابستان 1383 - شماره 17 و 18.
    16. طب و طبیب و تشریح، ص 43.
    17. طب و طبیب و تشریح، ص 62.
    18. آشنایی با کتابنامه جامع طب اسلامی، حسین آشوری، پژوهش و حوزه، بهار و تابستان 1383، شماره 17 و 18.
    19. ابن ربن، دایره المعارف بزرگ اسلامی، رضا انزابی نژاد، ج 3، تهران‌، 1374 ش‌.
    20. الذریعه، ج 6، ص 235.
    21. آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی.
    22. الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 6، ص 235.
    23. آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی.
    24. مقدمه کامل الصناعه.
    25. مقدمه کامل الصناعه.
    26. قانون فی الطب/ ابوعلی سینا، فرشید امینی، علوم و فنون، تیر ماه 1388.
    27. طب و طبیب و تشریح، 65.
    28. کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین کوب، امیرکبیر، تهران، 1369، ص 54.
    29. تاريخ طب در ايران قبل و بعد از اسلام، محمود نجم‌آبادي، نسخه الکترونیک، کمیته رایانه‌ای کردن طب و بهداشت، ص 796.

ذخیره خوارزمشاهی، سید اسماعیل جرجانی، تصحیح محمدرضا محرری، فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ‌‌ایران، مقدمه.



:: برچسب‌ها: مسلمان , پزشکی , طب ,
:: بازدید از این مطلب : 92
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 فروردين 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

اهمیت و ضرورت آموزش مداوم در علوم پزشکی

آموزش مداوم یک ضرورت غیرقابل انکار در کلیه رشته­ ها و مشاغل به خصوص در رشته­های علوم پزشکی بشمار می رود زیرا:

  1. علم پزشکی همه روزه در حال پیشرفت و تحول است.
  2. اپیدمیولوژی بیماری­ها و شاخصهای مربوط به سلامت و بیماری در جامعه تغییر می­کنند.
  3. فن آوریهای نوین پزشکی، شیوه ها و مهارتهای حرفه­ای پزشکان را بشدت دچار تحول میکند
  4. با پیدا شدن شیو­ه­های جدید هر روز مراقبتهای بستری و بیمارستانی به سوی مراقبتهای سرپایی و مراقبت در منزل سیر می­کند.
  5. با دسترسی روزافزون جامعه پزشکی به اطلاعات جدید از راه­های گوناگون مانند اینترنت، نیاز به شیوه­های مختلف آموزش از راه دور و خودآموزی هر روز بیشتر احساس می­شود.
  6. افزایش آگاهی مردم و بیماران باعث بالا رفتن نوع و سطح تقاضای آنان از پزشکان به طور مستمر شده است.
  7. داروهای جدید، روش­های درمانی جدید، رقابت شدید بازار کار، انتظارات مسئولین، بیمه­ها و مردم و ده­ها دلیل دیگر همه  و همه بر اهمیت و ضرورت روزآمد کردن اطلاعات، ارتقای مستمر مهارت و کارایی حرفه­ای پزشکان می­افزایند.


:: برچسب‌ها: پزشکی , علوم پزشکی ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 31 فروردين 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

رتبه ضروری برای قبولی در رشته پزشکی

بحث رتبه لازم برای پزشکی از سوالات پر تکرار اما متأسفانه بی‌جواب بسیاری از داوطلبان و کنکوری‌ها است؛ عملأ برای هر فردی که خواهان شرکت در کنکور سراسری آن هم از نوع پزشکی است، سوال در رابطه با این که برای پزشکی چه رتبه‌ای لازم است، طبیعی است؛ چرا که هر فرد عاقلی می‌داند که باید از تجربیات دیگران و گذشتگان برای آینده خود پله ترقی و موفقیت بسازد.

اما واقعیت این است که عدد مشخصی در دست نیست تا بتوان گفت که شخص با کسب فلان رتبه حتمأ در رشته پزشکی پذیرفته خواهد شد. از نوع دانشگاه، ظرفیت دانشگاه و .. گرفته تا میزان عملکرد داوطلبان، نوع سوالات، سیاست سازمان سنجش و .. می‌تواند در بحث رتبه و میزان پذیرش نه تنها در رشته پزشکی بلکه در همه رشته‌ها دخیل باشد.

اگر به یاد داشته باشید، در بحث درصد لازم برای پزشکی، ما درصد رتبه‌های زیر هزار را در هر درس مورد بررسی قرار دادیم؛ اما یک سوال، آیا تمام افرادی که رتبه زیر هزار کسب کرده‌اند، دانشجو پزشکی هستند! یا برعکس، آیا همه دانشجویان پزشکی رتبه زیر هزار کسب کرده بودند! نه، قطعأ نه .. یعنی غیر ممکن است. پس شاید بپرسید بالأخره تا چه رتبه‌ای می‌توان پزشکی قبول شد!

با توجه به این که ما فقط صرفأ برای کسب اطلاع از میانگین درصدهای کسب شده توسط رتبه‌های زیر هزار تنها به بررسی درصد این افراد پرداختیم، بنابراین برای آگاهی از میانگین و حد متوسط رتبه لازم پزشکی باید به خدمت شما عرض کنم که در بین کارنامه‌های قبولین رشته پزشکی، بودند از رتبه‌های تک رقمی، دو رقمی، زیر هزار تا رتبه دو هزار ششصد! یعنی رتبه پایین‌تر را شاهد بودیم اما من خودم به شخصه در بین کارنامه‌های مناطق سه‌گانه سراسری، آزاد و سهمیه ایثارگری رتبه‌ای بالاتر از 2600 را مشاهده نکرده‌ام.

اما باز هم بنا به تجربه و این مسئله که اگر ما موضوعی را ساده بگیریم معمولأ شورش را درمی‌آوریم، اگر بخواهیم حداقل و حداکثر رتبه لازم قبولی پزشکی را بیان کنیم، بهتر است بگوییم، شما برای قبولی پزشکی به رتبه‌ای در حدود زیر هزار تا نهایت تا رتبه هزار و پانصد فکر کنید تا دست از تلاش کردن برندارید و به قول خودمان اوضاع را کشمشی نکنید.

آخرین رتبه قبولی پزشکی

می‌رسیم به بخش دل انگیز مقاله که مطمئن هستم همه شما نیز گل از گلتان شکفته است؛ معمولأ بچه‌ها و داوطلبان کنکوری همیشه به دنبال آخرین رتبه‌های قبولی می‌گردند تا با نهایت تمام زور خود را بزنند بلکه، با رتبه سی هزار بتوانند خود را در رشته پزشکی جای دهند! اما نه، اینجا است که شاعر بزرگ می‌فرماید: بابا جان شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لپ لپ خورد، گه دانه دانه ..

عزیزان، دانش آموزان و کنکوری جان‌های من، بحثی به نام آخرین رتبه قبولی هیچ وقت از سمت سازمان سنجش منتشر نمی‌شود؛ بلکه همه مواردی که در همه جا نوشته و منتشر می‌شوند، براساس نمونه کارنامه‌ها هستند. بنابراین هیچ کس حتی مشاورین با سابقه هم نمی‌دانند که دقیقأ هر ساله تا چه رتبه‌ای در دانشگاه‌ها پذیرش پزشکی داشته‌اند.

بنابراین، خواهشأ گول نخورید و وقت خود را هدر ندهید. مهم‌ترین اصل اطلاع از میانگین درصد و رتبه قبولی است

سوالات متداول

  1. حداقل برای پزشکی چه رتبه‌ای باید بیاوریم؟
    رتبه لازم برای قبولی پزشکی عدد مشخصی نیست اما شما می‌توانید با مراجعه به قسمت درصدهای لازم و مشاهده نمونه کارنامه‌های قبولی در متن مقاله، میزان رتبه لازم را تخمین بزنید.
  2. با چه درصدی می‌توان در رشته پزشکی قبول شد؟
    درصد و رتبه لازم هر ساله متغیر هستند، اما شما می‌توانید برای مشاهده میانگین درصدهای جنجالی کسب شده توسط رتبه‌های زیر هزار در سال گذشته، به متن مقاله مراجعه نمایید.
  3. در هنگام بررسی کارنامه منتشر شده، رتبه کشوری مهم‌تر است یا رتبه در سهمیه؟
    برای مشاهده تراز قبولی خود باید به رتبه در سهمیه درج شده در کارنامه مراجعه کنید.


:: برچسب‌ها: رتبه , ضروری , قبولی , رشته , پزشکی ,
:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

رتبه مناسب برای قبولی پزشکی

درصدهای لازم برای قبولی پزشکی

بحث کسب درصد لازم برای قبولی در رشته‌های تاپ مثل پزشکی از سوالات پر تکرار همه کنکوری‌هایی است که سخت در رقابت برای فتح قله پزشکی هستند و از طرف دیگر دانش آموزانی هم هستند که در صدد اطلاع از درصدهایی هستند تا با اطلاع از درصدهای لازم پزشکی، بدانند درصد درس‌های کنکور تجربی برای پزشکی چقدر باید باشد تا یا خود را به آن درصدها برسانند و یا اگر در حد همین درصدها هستند، به همین درصدها بسنده کنند.

اما دوستان توجه کنید، براساس هزاران دلیل نمی‌توان گفت که حتمأ اگر درصدی مشابه درصدهای سال گذشته کسب کنید، حتمأ در رشته پزشکی پذیرفته خواهید شد! دلایلی مانند نوع دانشگاه، شهر داوطلب، عملکرد سایر داوطبان، میزان ظرفیت دانشگاه مقصد، قوانین جدید سازمان سنجش و … باعث می‌شود تا ما فقط صرفأ جهت اطلاع به میانگین درصدهای کسب شده سال‌های پیشین داوطلبان نگاهی بیندازیم، طبیعی است هر چقدر درصد شما بیشتر باشد، شانس قبولی نیز بیشتر خواهد شد.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار کنکور تجربی 1400

آيا می‌دانيد كه در آزمون سراسری سال ١٤٠٠ تعداد داوطلبانی كه به همه سؤالات درس ادبيات پاسخ غلط داده‌اند، سه برابر تعداد داوطلباني بوده است كه به همه سوالات زيست شناسی پاسخ منفی داده‌اند! اين امر درباره ساير دروس عمومی نيز با اندكی تفاوت، صادق است و تعداد داوطلبانی كه در دروس عمومی، به تمامی يا قريب به اتفاق سوالات پاسخ صحيح نداده‌اند، بيشتر از داوطلبانی هستند كه در دروس اختصاصی چنين وضعيتی را داشته‌اند.

دليل اين امر چه می‌تواند باشد؟ واقعيت اين است كه تعدادی از داوطلبان، تصور می‌كنند كه بدون دانش لازم و با تكيه بر اطلاعات عمومی يا به ياری شانس و اقبال، می‌توانند به سوالات عمومی پاسخ دهند؛ اما چنين تصوری را نسبت به دروس تخصصی ندارند. تعدادی از داوطلبان نیز هستند كه به چند سوال هر درس عمومی نيز پاسخ صحيح داده‌اند، اما چون به سوالاتی كه در آن‌ها كاملأ مسلط نبوده‌اند به صورت شانسی پاسخ داده‌اند، نمره منفی كسب كرده‌اند.

به عبارت ديگر، تعداد قابل توجه پاسخ‌های غلط آن‌ها موجب شده است كه تأثير پاسخ‌های صحيح آن‌ها نيز از بين برود. در واقع، می‌خواهيم بگوييم كه آزمون سراسری، محل آزمون و خطا نيست و نبايد به سوالات آن به طور سرسری پاسخ دهید.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس ادبیات

اولین درس از دفترچه عمومی شامل سوالات ادبیات است که تعداد 25 سوال را در بطن خود جای داده است؛ با مقایسه‌ای که در تصویر فوق مشاهده می‌کنید باید چنین تحلیل کنیم که به طور میانگین در دو سال اخیر، داوطلبانی که ضعیف عمل کرده‌اند، به طور میانگین 16 درصد، داوطلبانی که به طور متوسط عمل کرده‌اند، به طور میانگین 57 درصد و داوطلبانی که به صورت فوق العاده کار کرده بودند، به طور میانگین 89 درصد در درس ادبیات کسب کرده‌اند.

 

اما براساس تجربه، می‌خواهم به شما بگویم که حد متوسط ادبیات برای قبولی در پزشکی را 64 درصد در نظر بگیرید؛ به این صورت که اگر درصد شما زیر این درصد است، حداقل به صورت فیکس باید 64 باشید و اگر درصد فعلی شما در همین حدود است، پس، هر چقدر درصد شما از 64 به بالاتر باشد، شانس افزایش تراز شما بیشتر خواهد شد.

برای کسب درصد 64 شما باید به 16 سوال از 25 سوال ادبیات بتوانید پاسخ دهید. اگر از جمع 9 تست قرابت معنایی به 7 تست درست، از 4 سوال آرایه ادبی به 2 تست درست، از 7 تست لغت و املاء به 5 تست درست، یک تست تاریخ ادبیات و چون مبحث دستور زبان اصولأ برای همه سخت تلقی می‌شود بتوانید به 1 تست درست پاسخ دهید، در واقع شما می‌توانید به راحتی درصد 64 و حتی بالاتر را نیز کسب کنید.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس دین و زندگی

درس بعدی درس شیرین دین و زندگی است؛ در این درس نیز داوطلبانی که ضعیف عمل کرده‌اند، به طور میانگین در دو سال اخیر درصد 17 را کسب کرده‌اند که البته در سال 1400 یک مقدار بی‌مهری دیده می‌شود، داوطلبانی که به طور متوسط عمل کرده‌اند، به طور میانگین 84 درصد و داوطلبانی که خدای دین و زندگی بوده‌اند، درصد 100 را کسب کرده‌اند.

اما من توصیه می‌کنم همانند درس ادبیات در این درس نیز میانگین را 72 درصد در نظر بگیرید؛ به این صورت که اگر زیر 72 درصد هستید، به 72 برسانید و اگر در همین حدود هستید، هرچه درصد شما بالای 72 باشد، میزان افزایش تراز و پیشی گرفتن از بقیه دوستان بیشتر خواهد بود.

برای کسب درصد 72 باید به 18 سوال از مجموع 25 سوال دین و زندگی پاسخ دهید؛ شما می‌توانید از مجموع 11 سوال آیات و روایات به 3 سوال پاسخ ندهید و فقط 8 تست صحیح بزنید، از مجموع 9 سوالی که از متن کتاب درسی است به 7 تست درست و از مجموع 5 تست اشعار و احادیث نیز اگر به 3 تست درست پاسخ دهید، به راحتی درصد 72 و حتی بالاتر را می‌توانید کسب کنید. 

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس عربی

اما درس دوم در دفترچه عمومی که به غول عمومی معروف است، تعلق می‌گیرد به جناب عربی اما با توجه به عکس فوق مشاهده می‌کنیم که تا این حدها هم غول نبوده و حتی داوطلبانی که ضعیف عمل کرده‌اند، درصد 19، داوطلبانی که در حد متوسط کار کرده‌اند، درصد 84 و داوطلبان گردن کلفت در درس عربی نیز درصد 100 را کسب کرده‌اند.

اما توصیه من چیست! من توصیه می‌کنم شما میانگین را 60 درصد در نظر بگیرید؛ یعنی شما باید به 15 سوال از مجموع 25 سوال عربی درست جواب دهید. به این صورت که از مجموع 11 تست ترجمه به 8 تست درست، از مجموع 5 تست قواعد به 3 تست درست و از 4 سوال تحلیل صرفی اگر بتوانید از 4 سوال به 2 سوال درست پاسخ دهید، از درک مطلب هم 2 تست درست در مجموع 15 سوال شما را تشکیل می‌دهد که می‌توانید به راحتی 60 درصد را کسب کنید.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس زبان انگلیسی

اما آخرین درس از دفترچه عمومی زبان انگلیسی است؛ با توجه به درصدهای ذکر شده در عکس فوق متوجه می‌شویم که داوطلبان کم لطفی زیادی در این درس داشته‌اند و در دو سال متوالی، کمترین درصد کسب شده صفر بوده است، در میان داوطلبان متوسط اما اوضاع متفاوت است و میانگین دو سال درس زبان انگلیسی 76 درصد و در طی دو سال نیز بوده‌اند کسانی که درصد 100 را کسب کرده‌اند.

با توجه به این که در سال‌ها اخیر زبان انگلیسی جزو دروس سخت برای داوطلبان تلقی می‌شود، اما توصیه من به شما عزیزان این است که میانگین را 52 درصد در نظر بگیرید؛ در واقع، برای کسب درصد 52 شما باید بتوانید از مجموع سوالات به 13 سوال درست پاسخ دهید. قسمت واژگان که راحت‌ترین قسمت زبان انگلیسی است، شما باید از 8 سوال به 6 سوال پاسخ صحیح بدهید، گرامر نیز همچنین، برای کسی که مطالعه کرده باشد سخت نخواهد بود، گیریم یک سوال سخت باشد اما به 3 سوال از جمع 4 سوال به راحتی می‌توان پاسخ داد.

کلوز تست که یک مقدار سخت است، باز دو سوال گرامر دارد که می‌توانید به راحتی از 5 سوال به 3 تست درست جواب دهید، اما قسمت ریدینگ و درک مطلب که سخت‌ترین است، اگر فقط به 2 سوال از جمع 8 سوال پاسخ درست بدهید، 52 درصد شما به راحتی به دست آمده است. هر چند مطمئنأ از این مقدار بیشتر نیز می‌توانید کسب کنید.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس ریاضی

ما برای پزشکی به درصد زمین شناسی نیاز نداریم؛ بنابراین در این قسمت از زمین شناسی صحبت نخواهیم کرد. اما به یاد داشته باشید که اگر انتخاب شما صد در صد پزشکی نیست و ممکن است بعد از اعلام نتایج شما به هر دلیلی پزشکی قبول نشدید و خواستید انتخاب رشته دیگری داشته باشید، درس زمین شناسی اهمیت پیدا خواهد کرد و باید حداقل 20 درصد را کسب کنید.

اما به سراغ درس ریاضی می‌رویم، ریاضی نیز از آن دسته دروسی است که معمولأ بچه‌ها با زحمت مطالعه می‌کنند؛ اما به طور میانگین در دو سال اخیر داوطلبان ضعیف 11 درصد، داوطلبان متوسط 55 درصد و داوطلبان قوی به طور میانگین موفق به کسب درصد 95 بوده‌اند.  از آن جایی که دروس عمومی رتبه ساز و دروس تخصصی سرنوشت‌ساز هستند، بنابراین پیشنهاد می‌شود برای کسب رتبه لازم قبولی پزشکی درصد ریاضی خود را بین 50 تا 55 نگه دارید اگر نمی‌توانید پیشرفت کنید  و تنها به 13 سوال درست پاسخ دهید وگرنه هر چقدر درصد بالاتر، شانس قبولی بیشتر خواهد بود.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس زیست شناسی

همه دانش آموزان و داوطلبان رشته تجربی این را می‌دانند که درس زیست شناسی نقطه قوت و حیاتی‌ترین درس این رشته است؛ بنابراین، هر ساله بسیاری از داوطلبان با باور غلط همه انرژی خود را صرف رقابت با افرادی که در زیست قوی هستند، می‎‌کنند. غافل از این که آدم باهوش و تیز کسی است که خود را در نقطه ضعف دیگران قوی کند به جای این که به رقابت با نقطه قوت فرد قوی بپردازد.

شاید بپرسید یعنی چه! یعنی به زیست اهمیت ندهیم! نه .. به همه دروس باید اهمیت داد؛ اما شما اگر دانش آموز یا داوطلبی هستید که در درس زیست شناسی پایه ضعیفی دارید یا نه اصلأ هر چقدر تلاش می‌کنید از یک مقدار ثابت بیشتر نمی‌توانید پیشرفت کنید، نباید همه انرژی خود را صرف یک درس کنید و هیچ نتیجه‌ای نگیرید! فراموش نکنید، در سال 1400 بودند داوطلبانی که با درصد 21 یا 47 زیست پزشکی پذیرفته شده‌اند. اما نکته اصلی این است که این داوطلبان در دروس دیگر قوی بودند؛ بعنوان مثال شیمی را 80 به بالا زده بودند، ریاضی را 94 زده بودند و یا در دروس عمومی اکثرأ بالا 75 بودند.

پس با توجه به مقایسه فوق، داوطلبان ضعیف به طور میانگین 8 درصد، داوطلبان متوسط به طور میانگین 73 درصد و دانش آموزان و داوطلبان قوی نیز 94 درصد کسب کرده بودند؛ با توجه به صحبت‌هایی که شد، شما اگر درصد کمی دارید، باید به میانگین 70 برسانید و اگر نمی‌توانید بیشتر از این پیشرفت کنید، ایرادی نیست بلکه باید روی دروسی که قوی‌تر هستید، سرمایه گذاری کنید و به 18 سوال زیست درست پاسخ دهید، کفایت می‌کند.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس فیزیک

اما می‌رسیم به درس فیزیک که با معادله‌های فراوان اکثر بچه‌ها در تنبلانه‌ترین حالت ممکن به مطالعه فیزیک می‌پردازند و اکثرأ رغبتی به جواب‌گویی به سوالات ندارند؛ اما با این حال جدول فوق به ما نشان می‌دهد که در تنبل‌ترین حالت ممکن به طور میانگین در دو سال اخیر درصد 20، در حالت متوسط به طور میانگین درصد 67 و در قدرترین حالت ممکن نیز درصد 100 را از آن خود کرده‌اند. بنابراین این افراد دقیقأ کسانی هستند از نقطه ضعف افراد در فیزیک به نفع خودشان استفاده کرده‌اند و حداقل به 16 سوال درست پاسخ داده‌اند.

میانگین درصدهای رتبه‌های زیر هزار در درس شیمی

و در نهایت جناب سلطان فرمول‌ها، جداول، مسائل و حفظیات کلأ به درد نخور در زندگی، شیمی بزرگ! داوطلبانی که عملکرد ضعیف داشتند، میانگین درصد دو سال اخیر 24 بوده، دانش آموزانی که در حد توان و متوسط کار کردند، میانگین درصد 63 و در غلدرترین حالت ممکن درصد 96.5 را کسب کرده‌اند. پس دوستانی که از مسائل فراری هستید، حفظیات دوست ندارید و یا مفاهیم برای شما قابل درک نیست، حواستان به رقیبان باشد که باید حداقل به 15 سوال درست جواب دهید تا از میانگین عقب نمانید.

نکته: دوستان فراموش نکنید همه موارد گفته شده تضمینی نیستند؛ بلکه تنها تجربه به دست آمده از بررسی کارنامه پیشینیان و تجربیات شخصی است که جمع آوری شده است و هر کس بنا به وضعیت خود در هر درس باید تغییراتی را در برنامه مطالعاتی خود انجام دهد و بر روی نقاط قوت خود سرمایه گذاری کند.

مقایسه تعداد شرکت‌کنندگان در رشته تجربی در سال‌های 1399 – 1400

مقایسه شرکت‌کنندگان کنکور 1399 _ 1400

با توجه به نمودار فوق که مقایسه تعداد شرکت کنندگان در گروه‌های پنج‌گانه است، نشان می‌دهد که میزان شرکت کنندگان در گروه علوم تجربی در سال 1400 به نسبت به سال 1399 کاهشی بوده است؛ اما امسال طبق گزارش سازمان سنجش، میزان ثبت نام کنندگان در رشته تجربی باز رکورد داشته است اما باز هم نمی‌توان گفت که دقیقأ همه افراد ثبت نام کننده در کنکور شرکت کنند و یا به مرحله انتخاب رشته برسند.

از طرفی در آخرین ماه‌های سال 1400 طبق قانون جدیدی از سوی سازمان سنجش صداهایی به گوش رسید که ظرفیت پذیرش در رشته پزشکی از سال 1401 به مدت 5 سال هر سال به میزان 20 درصد افزایش خواهد یافت. اما این قانون گرچه در ظاهر بسیار عالی به نظر می‎رسد اما، با شرایط خاصی به همراه است که چندان تفاوتی در رقابت میان داوطلبان ایجاد نمی‌کند و داوطلبان برای کسب صندلی پزشکی هر یک از دانشگاه‎‌های علوم پزشکی سراسر کشور باید طبق گذشته و حتی شدیدتر از سال‌های پیشین به تلاش و رقابت بپردازند.



:: برچسب‌ها: رتبه کنکور , پزشکی , رشته پزشکی ,
:: بازدید از این مطلب : 83
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1401 | نظرات ()